جدول جو
جدول جو

معنی چست سوار - جستجوی لغت در جدول جو

چست سوار(چُ سَ)
چابک سوار. رجوع به چست سواری شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چُ سَ)
چابک سواری. جلد و چالاک بودن در سواری اسب. سوارکاری:
بشکسته دلیران را از چست سواری صف
مرکب شده ناپیدا، در دست عنان مانده.
عطار
لغت نامه دهخدا
(اُ تَ)
از لاتینی استنسوس، به معنی نموده، ظرفی مفضّض یا مطلا که مسیحیان در آن نان مقدس گذارند
لغت نامه دهخدا
(کاردار)
کسی که اطعمه مرغوب بی تلاش روزی او شود، چرا که ’چسته’ چیزی خوردنی است. (غیاث) (آنندراج). چشته خوار. چشته خور. رجوع به چشته و چشته خور شود
لغت نامه دهخدا
(تُ سِ)
زنی مجلّله و صاحب مکانت: لو ذات سوار لطمتنی
لغت نامه دهخدا
(دَ تَ سَ)
کسی که برای دریافت مال الاجاره می فرستند. (ناظم الاطباء). دستک پیاده
لغت نامه دهخدا
تصویری از چرخ سوار
تصویر چرخ سوار
آنکه سوار دو چرخه شود
فرهنگ لغت هوشیار
مانند مست همچون مست: می فتی این سو و آن مست وار ای تو ای سو نیستت آن سو گذار. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
ایستادن کبریت به طور عمودی در قابل بازی، فردی که در اسب
فرهنگ گویش مازندرانی